loading...
آذرفان یک
امير بازدید : 16 1970/01/01 نظرات (0)
 نشانه های یک زندگی عاشقانه

1) برای همدیگر وقت صرف می‌کنیم‌.


2) به همه می‌گویم که دوستش دارم‌.


۳) برای قدردانی از محبت‌هایش‌، نامهٔ عاشقانه‌ای برایش می‌نویسم‌.


۴) در جمع از او تعریف می‌کنم‌.


۵) وقتی غمگین است سعی می‌کنم ناراحتی‌اش را بفهمم و او را درک کنم‌.


۶) همیشه در اتفاقات خوب و مهم زندگی او را سهیم می‌کنم قبل از این که دیگران چیزی بدانند.


۷) در همه مراحل زندگی باهم برنامه ریزی می‌کنیم‌.
 

۸) همواره مراقبش هستم و به نیازهایش توجه خاصی نشان می‌دهم‌.


۹) آرامش را در همه حال حفظ می‌کنم‌.


۱۰) باورهایم را نسبت به او همواره حفظ می‌کنم‌.
 

۱۱) پس از به پایان رسیدن روزهای پرتحرک‌، شب‌ها همه چیز را برایش تعریف می‌کنم‌.


۱۲) اولین کسی هستم که تولدش را تبریک می‌گویم‌.
 

۱۳) به کارهایی که برایم انجام می‌دهد توجه می‌کنم و قدردان محبت‌های او هستم‌.


۱۴) ازدواجمان را از موهبت‌های الهی می‌دانم‌.


۱۵) برای سلامتی‌اش صدقه می‌دهم‌.


۱۶) در یک مکان یادداشتی محبت‌آمیز برایش پنهان می‌کنم و او را راهنمایی می‌کنم تا پیدایش کند.


۱۷) در همه لحظات زندگی با گذشت رفتار می‌کنم‌.
 

۱۸) سعی می‌کنم که همیشه سرزنده و شوخ طبع باشم‌.
 

۱۹) کارهایی که نشان دهندهٔ محبتم نسبت به اوست برایش انجام می‌دهم‌.


۲۰) هرگاه از او خیلی عصبانی هستم به نکات مثبتش هم فکر می‌کنم‌.


۲۱) اگر احساس کنم از وسایل شخصی‌اش چیزی کم دارد ولی خودش نمی‌خرد، حتماً برایش تهیه می‌کنم‌.
 

۲۲) همه هدایایی را که به من داده است‌، از صمیم قلب دوست دارم‌.
 

۲۳) همیشه دل آرام یکدیگر هستیم.
امير بازدید : 16 1970/01/01 نظرات (0)
 بیشتر مشاجره‌های لفظی میان زن و شوهرها از حرف‌هایی که میان آن‌ها رد و بدل می‌شود، برمی‌خیزد؛ حرف‌هایی که یا نشان‌دهنده‌ی اختلاف نظر درباره‌ی عقاید و سلایق آن‌هاست یا قرار است منجر به یک تصمیم مشترک برای یکی از امور زندگی شود. اما چرا این اختلافات در دوران آشنایی پیش از ازدواج مجال بروز پیدا نمی‌کنند؟

دلیل اول آن است که تا زمانی که دو نفر زیر یک سقف نروند و زندگی مشترکشان را شروع نکنند، کمتر ممکن است حرف‌هایی از این دست پیش بیاید و دلیل دیگر آن‌که اگر هم پیش بیاید، رودربایستی‌ها و ملاحظات باعث می‌شود، طرفین حرف خود را فروبخورند.
پس اگر دختر و پسر در دوران آشنایی پیش از ازدواج در چنین مواردی حرفی پیش بکشند و بدون خودسانسوری و واقع‌بینانه نظر خود را بگویند و نظر طرف مقابل را بشنوند، می‌توانند دوران زناشویی بهتری را برای خود متصور باشند
 
دقت کنید که هیچ‌یک از محورهای پیشنهادی گفت‌وگو که در ادامه می‌خوانید، برای ارزش‌گذاری رفتار شما یا طرف مقابلتان نیست؛ هدف، تنها روشن شدن تفاوت‌ها است. تفاوت‌هایی که اغلب یکی از این سه حالت را دارند: مفید و مکمل هم، قابل اغماض و مدیریت، غیرقابل اغماض و مدیریت‌.
 

راهنمایی هایی برای پرسش های پیش از ازدواج


محاسن خانواده‌ها؛ محور اول

هر یک از طرفین، ابتدا از نظر خود، محاسن خانواده‌ای را که در آن بزرگ شده‌ است، برشمرده و سپس به طرف مقابل فرصت دهد تا بگوید آیا او هم مواردی را که به‌عنوان ارزش‌ها و محاسن خانواده‌ی همسر آینده‌اش شنیده است، «ارزش» و «حُسن» می‌داند؟
نکته: ممکن است رفتاری که شما همیشه به‌عنوان یکی از خوبی‌های خانواده و اقوام خود می‌پنداشته‌اید، در نظر همسر آینده‌تان، یک رفتار ناپسند یا مشکل‌ساز تلقی شود.
 
 
معایب خانواده‌ها؛ محور دوم

هریك از طرفین، ابتدا باید بر اساس معیارهای عرفی جامعه، معایب خانواده‌ای را كه در آن بزرگ شده است، برشمرده و بگوید كه آیا این معایب در زندگی شخصی و مشترك با همسر آینده‌اش مشكل‌ساز خواهد بود یا نه؟ (اگر مشكل‌ساز خواهد بود، تا چه اندازه؟)
همچنین صادقانه بگوید كه افكار و رفتار خودش نیز تحت تأثیر این خلقیات غلط خانوادگی هست یا نه؟ (اگر تحت تأثیر است، تا چه اندازه؟)
سپس طرف مقابل بدون تعارف و رودربایستی باید بگوید كه آیا می‌تواند با چنین روحیاتی كنار بیاید یا نه؟
 
 
زمان بچه‌دار شدن؛ محور سوم

هریك از طرفین باید نظر خود را درباره‌ی زمان بچه‌دار شدن بگوید.
ممکن است شما معتقد باشید بلافاصله پس از ازدواج باید بچه‌دار شد. این عقیده تنها مختص به کسانی که دیر ازدواج می‌کنند و نگران فاصله‌ی سنی خود و فرزندشان هستند نیست، بل‌که کسانی هم هستند که معتقدند با زود آمدن بچه، زن و شوهر بیشتر وابسته‌ی هم می‌شوند و رفتارهای کودکانه‌ی خود را  زودتر کنار می‌گذارند.
در این میان عده‌ای هم معتقدند همین‌طور که زندگی سر و سامان می‌گیرد، بچه‌ی زودآمده هم از آب و گل در می‌آید و همه‌ی دردسرهای اول زندگی با هم تمام می‌شود.
اما شاید طرف مقابل شما از آن‌هایی باشد که معتقدند چند سال اول زندگی را باید در غیاب بچه خوش بود و گشت و گذار کرد یا از آن‌هایی که عقیده دارند تا رفاه کامل برقرار نشود، نباید بچه‌دار شد. پس در این موارد به صراحت صحبت کنید.
 
 
تعداد بچه‌ها؛ محور چهارم
هریك از طرفین باید نظر خود را درباره‌ی تعداد بچه‌ها بگوید.
ممکن است شما معتقد به تک‌فرزندی باشید و معتقد باشید یک ده آباد بهتر از صد شهر خراب است و یا اصلا حوصله‌ی بیش از یک بچه را نداشته باشید.
شاید هم برعکس؛ عقیده داشته باشید که بچه‌ی یکی‌یک‌ دانه، خل و دیوانه می‌شود و بچه باید هم‌بازی داشته باشد و یا بیش از یکی باشد تا در سنین بالاتر تنهایی شما را بیش‌تر پر کند.
حالت دیگر این است که شما معتقد به جوری جنس باشید؛ یعنی بگویید بچه‌دار شدن را باید حتی‌الامکان تا وقتی هم که فرزند پسر داشت و هم فرزند دختر ادامه داد.
پس عقیده‌ی ‌خود را ـ هرچه که هست ـ در این مورد پنهان نکنید.
 
 
تربیت بچه‌ها؛ محور پنجم
هریك از طرفین باید نظر خود را درباره‌ی نحوه‌ی تربیت بچه‌ها بگویند.
ممکن است شما معتقد باشید که هنوز هم روش‌های سنتی تربیت و سخت‌گیری به بچه از همان سنین طفولیت، مطمئن‌ترین راه برای حفظ او در مسیر صحیح رشد فکری است.
شاید هم معتقد به روش‌های نوین تربیتی باشید و یادگیری روش درست تربیت بچه را مستلزم مطالعه‌ی کتاب‌های روان‌شناسی تربیت بدانید.
کسانی هم هستند که می‌گویند باید کتاب‌های تربیتی را خواند اما این روش‌ها را با در نظر گرفتن واقعیات و شرایط فرهنگی جامعه به‌کار بست.
در هرحال فراموش نکنید که در بحث تربیت، جدال سخت‌گیران و آسان‌گیران و نیز نبرد سنت و مدرنیزم یکی از زمینه‌های بروز اختلاف است.
 
 
دایره‌ی همدلی و پایبندی؛ محور ششم
همدلی و پایبندی برای هرکس تعریف خاص خود را دارد.
ممکن است شما نوع برخورد یا نوع پوشش همسرتان در محافل خانوادگی یا عمومی را نشان‌دهنده‌ی میزان پایبندی او به زندگی مشترکتان بدانید.
یا ممکن است شما به همسرتان اعتماد کامل داشته باشید، اما باز هم به‌خاطر ناپسند شمردن رفتارهای برخی اشخاص دیگر ـ اعم از مرد و زن و فامیل و غیرفامیل ـ متوقع همدلی و همکاری او در محدود کردن ارتباطات‌ خود با آن‌ها باشید.
این هم ممکن است که شما نگران گذشته‌ی نامزدتان باشید.‌
اما درهرحال دو چیز را از یاد مبرید:
اول این‌که؛ هرگز نمی‌توانید متوقع قطع ارتباط همسرتان با والدینش باشید.
دوم این‌که؛ از ماجراهای گذشته‌ی خود، آن‌چه را که ممکن است در آینده برای زندگی مشترکتان مشکل‌ساز شود، ناگفته نگذارید و متقابلا به نامزدتان نیز این را یادآور شوید، اما در گذشته‌ی یکدیگر بیش از این جست‌وجو نکنید.
 
 
خرج کردن؛ محور هفتم
از نظر شما چه هزینه‌هایی خرج لازم و چه هزینه‌هایی خرج زائد هستند؟
ممکن است کاری که شما به حساب صرفه‌جویی خود می‌گذارید، همسر آینده‌ی شما به پای خساست شما بگذارد.
در اطراف خود، چه کسی را ولخرج، چه کسی را خسیس و چه کسی را مدبر می‌دانید؟ نمونه‌هایی از ولخرجی، خساست و تدبیر آن‌ها را مثال بزنید.
مثلا ممکن است شما هدایا و کادوهای متقابل مناسبتی را باعث افزایش محبت بین اعضای خانواده یا اقوام بدانید و ممکن است آن را نوعی ولخرجی و عرصه‌ای برای بروز چشم و هم‌چشمی‌ها تلقی کنید.
شاید هم نفس عمل را ستایش کنید اما معتقد باشید که باید در هر مورد، فراخور حال عمل کرد.
یا ممکن است صرف ناهار و شام را در بیرون از منزل، یک تفریح خوب یا یک ولخرجی بی‌مورد به حساب آورید.
نظرتان در مورد خرج کردن برای سرگرمی‌هایی مثل مسافرت، شهربازی، سینما، تآتر، گالری‌های هنری و کنسرت‌های موسیقی یا میهمانی دادن چیست؟
 
 
پیشرفت مالی؛ محور هشتم
آیا شما فکر می‌کنید که طی هر یک‌ سال باید پیشرفت‌های مهمی در زندگی‌تان محقق شود یا در عرض کمتر از یک ‌سال؟
آیا شما فقط خودتان را به عنوان مدیر برنامه‌های کاری و مالی خود قبول دارید یا همسرتان را نیز به ‌عنوان کسی که از مسائل کاری و مالی شما خبر دارد، مشاور و حتی مدیر خوبی برای برنامه‌های‌تان می‌دانید؟
به عنوان مثال؛ آیا شما فکر می‌کنید فعلا بیش از این نمی‌توان برای تغییر شرایط مالی و ارتقای وضعیت شغلی کاری کرد یا معتقدید که دو فکر بهتر از یک فکر جواب می‌دهد و همفکری با همسرتان در این مورد، می‌تواند منشاء تحول باشد؟
آیا شما معتقدید که زن نیز باید در این مسیر با شوهر خود همراه شود و بیرون از خانه شغلی داشته باشد؟
نهایت پیشرفت برای شما چیست؟ تصاحب یک خانه‌ی مناسب و یک اتومبیل؟ تصاحب یک خانه مجلل در بالای شهر و یک اتومبیل مدل‌بالا و یک ویلا در منطقه‌ای خوش‌ آب و هوا؟ یا...؟
 
 
اوقات فراغت و امور منزل؛ محور نهم
به نظر شما ایام تعطیل و اوقات فراغت برای چه کاری است؟
امور منزل و کارهای عقب‌افتاده؟ استراحت؟ تفریح؟ مطالعه؟ اهمیت هرکدام از این موارد برای شما چه‌قدر است؟ بیشتر اهل کدام‌یک از این کارها هستید؟
آیا حاضرید وقتی که نیاز به استراحت ندارید، بدون دلخوری از سر رفتن حوصله‌تان، فرصت استراحت به همسرتان بدهید؟
به نظر شما همکاری شوهر در انجام امور منزل ـ جمع ‌و جور، رُفت ‌و روب، شست ‌و شو، آشپزی، خرید مایحتاج روزانه، امور بچه‌ها و... ـ تا چه‌‌ اندازه باید باشد؟ برای روشن شدن این میزان، درصد بگویید.
چه کارهایی برای اوقات فراغت روزانه و چه کارهایی برای ایام تعطیل مناسب‌اند؟
تماشای فیلم را در منزل ترجیح می‌دهید یا سینما؟
مطالعه را مفید می‌دانید یا ضروری؟
چه‌قدر میهمانی رفتن یا میهمانی دادن را دوست دارید؟
دوست دارید چه‌مقدار از اوقات فراغت خود را دو نفری و چه‌مقدار از آن را در جمع دوستان و آشنایان بگذرانید؟
چه‌قدر اهل سفر هستید و چه‌ گونه مسافرتی را دوست دارید؟
آیا قدم زدن در کوچه‌ها و خیابان‌های شهر را دوست دارید؟
آیا...؟
 
 
صمیمیت و احترام؛ محور دهم
دایره‌ی پرهیز از توهین و حفظ احترام طرفین در هنگام بروز اختلافات و مشاجره‌های لفظی را چه‌گونه ترسیم می‌کنید؟
آیا درصورت بروز مشاجره‌ با یک شخص، معمولا آن را محدود به موضوع مورد اختلافتان با او می‌کنید، یا کل شخصیت و کل رابطه‌ای را که با او دارید، زیر سوال می‌برید؟
ابراز علاقه، عشق و محبتِ همسرتان به شما باید چه‌گونه باشد؟ با حرف‌های محبت‌آمیز؟ با دادن هدیه؟ با کمک در انجام کارهای شخصی شما؟ با ناز و نوازش و رفتارهای زناشویی؟
توقع دارید همسرتان هرکدام از این کارها را با چه فواصل زمانی و در چه اوقاتی برای شما انجام دهد؟
تا چه اندازه آمادگی پیش‌قدم شدن برای انجام هرکدام از این کارها را دارید و تا چه اندازه متوقع‌ هستید همسرتان در این موارد پیش‌قدم شود؟
امير بازدید : 15 1970/01/01 نظرات (0)
تا چند سال قبل اگر از برگزار نکردن جشن عروسی حرفی به میان می آمد، ممکن بود ماجرای ازدواج یک زوج به کلی منتفی شود چون خانواده دختر تعبیر بدی از این تصمیم داشتند. یا اگر کسی می شنید که دختر و پسری پیش از آنکه همدیگر را در روز خواستگاری ببینند، قبلا یکی دو جلسه صحبت مقدماتی داشته اند، ممکن بود روی چنین ازدواجی برچسب های ناخوشایندی بزند. اما این روزها همزمان با تغییر و تحولاتی که در سبک زندگی ما به وجود آمده، ازدواج هم رسم و رسوم جدیدی پیدا کرده است. رسم و رسومی که خیلی ها هنوز آن را نپذیرفته اند و در مقابل خیلی ها عقیده دارند تنها راه مطمئن برای موفقیت زندگی امروزی است.

اگر شما هم جزو کسانی هستید که درباره ازدواج سنتی یا مدرن تردید دارند، می توانید پای صحبت دكتر بهروز بیرشك روانشناس و عضو هیأت علمى دانشگاه علوم پزشكى تهران بنشینید که خوب و بد ازدواج های امروزی را برای ما شرح می دهد:
 

اشكال ازدواج هاى مدرن در این است كه در بسیارى از مواقع پسر و دختر از دید احساسى به مسأله نگاه مى كنند و بدون داشتن آگاهى تن به این ازدواج ها مى دهند و مشكلات آنها پس از شروع زندگى مشترك در زیر یك سقف، مشخص شده و بروز مى كند
 

«معیارها باتوجه به تحولاتى كه صورت گرفته فرق كرده است. به طورى كه جوانان امروزه نمى خواهند به صورت چشم و گوش بسته تن به ازدواج بدهند و اعتقادشان بر این است كه باید خودشان در این امر نقش داشته باشند. حالا با توجه به فضاى موجود این سؤال پیش مى آید كه آیا نظام تربیتى خانواده هاى ما كه در آن پدر و مادر انتخاب همسر را براى فرزندشان حق خود مى دانند، با این نگرش درمیان جوانان ایجاد تضادنمى كند؟ و آیا اصلاً جامعه ما با توجه به مسائل مذهبى و فرهنگى مان پذیراى ازدواج مدرن هست یا خیر؟ و اصولاً آمار و ارقام ازدواجهاى سنتى را موفق تر مى دانند و یا ازدواج هاى مدرن را؟
 

هرچند به اعتقادمن ازدواج یك ریسك است و باید ازطرف مقابل شناخت اولیه داشته باشیم و عواملى مثل سن، فرهنگ دو خانواده، وضعیت اقتصادى، وضعیت تحصیلى و خصوصیت شخصیتى را نیز در نظرگرفت. براى رسیدن به این شناخت باید مشاوره هاى قبل از ازدواج داشت.


به نظر من باتوجه به شرایط موجود دیگر نمى شود كاملاً به ازدواجهاى سنتى بازگشت ولى ازسوى دیگر هم نمى شود كاملاً آن را ندیده گرفت. باید به جوانان فرصت داد با همسر آینده خود و یا كسى كه او را براى همسرى درنظرگرفته اند، صحبت كنند و در عین حال نیز از راهنمایى ها و ویژگى هایى كه براى تشكیل یك خانواده لازم است آنان را آگاه كرد. در حقیقت اگر خواهان ازدواج غیرسنتى هستیم، باید مقدارى نقش خانواده را در این موضوع لحاظ كنیم و والدین باید كمك لازم را دراین زمینه به فرزند خودداشته باشند.»
 

دكتر شهلا كاظمى پور، عضو هیأت علمى دانشكده علوم اجتماعى دانشگاه تهران و متخصص جمعیت و توسعه هم دراین باره معتقد است: «باید منظور از ازدواج هاى سنتى و مدرن را كاملاً روشن كرد. در ازدواج هاى سنتى كه از طریق خانواده صورت مى گیرد، انتخاب همسر براى فرزند، تأمین منابع مالى آن، برگزارى مراسم ازدواج و حتى روابط زوجین پس از ازدواج تحت نظارت خانواده هاست درحالى كه در ازدواج هاى مدرن این امور به خود زوجین محول مى شود و روابط هسته اى درون خانواده بیشتر به دختر وپسر محول مى شود.


در جامعه گذشته كشورمان كه جامعه اى سنتى بوده اكثر ازدواجها با نظارت خانواده ها انجام مى شده است. در ازدواج هاى سنتى سن دختر پایین تر از پسر بوده و دایره همسرگزینى نیز محدود بوده است. ولى در مقابل درصد ازدواج هاى خویشاوندى بالا بوده است و به دلیل حمایت هاى مالى كه خانواده مى كرد شروع زندگى مشترك براى زوجین بدون دغدغه بوده است.


هر چه جامعه كوچكتر و بسته تر بود، شیوه انتخاب همسر ساده تر و دوام و بقاى زناشویى بیشتر بود. به همراه گسترش جوامع و توسعه شهرنشینى و افزایش تحصیلات به تدریج از سهم ازدواج هاى سنتى كاسته شده و به طرف ازدواج هاى مدرن حركت شد ولى این تحول به یكباره بیانگر یك ازدواج مدرن نیست.
 

به عنوان مثال انتخاب همسر توسط دختر و پسر انجام شد و سایر موارد را خانواده ها انجام مى دادند. یا اینكه انتخاب همسر توسط والدین بود و سایر موارد به زوجین واگذار مى شد به همین دلیل از دید جامعه شناسى این مرحله را «مرحله گذار» مى نامند و می توان گفت که بسیارى از مسائل و مشكلاتى كه براى زوجین جوان پیش مى آید ناشى از دوگانگى ازدواج ها است كه بخشى از آن سنتى و بخشى مدرن است.


البته بسیارى از جوانان متقاضى ازدواج مدرن هستند زیرا خود همسرشان را انتخاب مى كنند ولى تنوع فرهنگى، ضعف شناخت از یكدیگر و صرفا شناخت هاى ظاهرى و تكیه كردن به یك سرى از معیارهاى كمى باعث شده است ازدواج هاى مدرن در جامعه ما آسیب پذیر باشند.»
امير بازدید : 11 1970/01/01 نظرات (0)
بعد از مدتی احساس خواهید کرد که در زندگی عقب مانده اید و دلتان برای دوستان قدیم تنگ می شود. آن وقت جبران این دلتنگی را با غرزدن به سر همسرتان می خواهید جبران کنید.

بعد از مدتی احساس خواهید کرد که در زندگی عقب مانده اید و دلتان برای دوستان قدیم تنگ می شود. آن وقت جبران این دلتنگی را با غرزدن به سر همسرتان می خواهید جبران کنید. این مساله در بسیاری از مواقع درست است. کسی که مسوولیت خانواده را قبول می کند باید به یک سری از محدودیت ها تن بدهد اما این به آن معنا نیست که زن و شوهر تمام وقت خود را با هم باشند. بسیاری از دوستان دوران مجردی شما شاید نتوانند در جمع خانوادگی حضور پیدا کنند اما این دلیل نمی شود که آنها را رها کنید.

شاید شما فکر کنید که انجام کارهای خانه و رسیدگی به همسرتان برای شما کافی است و خود را ملزم به انجام کار دیگری ندانید اما بعد از مدتی احساس خواهید کرد که در زندگی عقب مانده اید و دلتان برای دوستان قدیم تنگ می شود. آنوقت جبران این دلتنگی را با غرزدن به سر همسرتان می خواهید جبران کنید. شما بعد از ازدواجتان هم باید ساعاتی را به خودتان اختصاص دهید.البته فراموش نکنید اولویت با خانواده است .

شما بهتر است بعد از ازدواج رابطه خود را با دوستان قدیمتان حفظ کنید. با آنها به دوره های دوستانه بروید. ساعتی از روز را به خودتان اختصاص دهید و کارهایی را بکنید که دوست دارید مثلا کتاب بخوانید، نقاشی کنید، به کلاس ورزش بروید و... بگذارید که خانواده کوچک شما بدانند که این ساعت متعلق به خود شما است البته باید حد و حدود این مساله با توجه به روحیات همسرتان تنظیم کنید تا هم او را راضی نگه دارید و هم خودتان به خواسته تان برسید. دوستان مجردتان نیز که با شما در ارتباط هستند نقش مهمی دارند و اگر شما دوستان خوب و موجهی در دوران مجردی دارید دوستی با آنها را در اولویت قرار دهید. این مدت کوتاه در طول هفته به شما اجازه می دهد که به دور از مشکلات و دل مشغولی های جمعی به خودتان فکر کنید و در نهایت با روحیه ای شادتر به جمع خانواده بازگردید.

شما باید برای همسر خویش هم چنین حقی را قائل شوید و اجازه دهید که او هم ساعتی از روز را به خودش اختصاص دهد. با دوره های دوستانه او مخالفت نکنید. اگر همسرتان می خواهد با دوستانش باشد به این معنا نیست که با شما به او خوش نمی گذرد. دوربودن شما از گاهی اصلا بد نیست. بلکه باعث می شود بیشتر قدر یکدیگر را بدانید (به این جمله به شکل کلیشه نگاه نکنید واقعا این اتفاق می افتد).

خانواده کوچک شما بدانند که این ساعت متعلق به خود شما است و مزاحمتان نشوند البته باید حد و حدود این مساله با توجه به روحیات همسرتان تنظیم کنید تا هم او را راضی نگه دارید و هم خودتان به خواسته تان برسید


اگر فرزند دارید برنامه را طوری تنظیم کنید که در روزی که می خواهید با دوستان تان باشید فرزندانتان پیش همسرتان باشند این مساله باعث می شود که آنها مدتی بدون حضور شما با هم تنها باشند و این به محکم ترشدن رابطه شان کمک می کند. تجربه نشان داده است که زنها بسیار بیشتر از مردان بعد از ازدواج جذب خانواده می شوند و خودشان را وقف می کنند و انتظار دارند که مردها هم همین کار را کنند در حالی که مردها به ندرت بعد از ازدواج می توانند دوستانشان را کنار بگذارند.
 

● آقایان و اشتباه بزرگ خانمها

خانم ها ممکن است به دلایل متعدد دوستانشان را از نامزد یا شوهرشان پنهان کنند. یک رابطه براساس اعتماد و صداقت پایه ریزی می شود و وقتی خانم ها سعی کنند دوستانشان را از همسر خود پنهان کنند آنوقت رابطه بسوی دره سقوط می رود. برای درک اینکه چرا خانم ها ممکن است چنین کاری مرتکب شوند، این نکات را در رابطه رعایت کنید.
 

یک خانم ممکن است به خاطر اینکه تصور می کند نامزد یا شوهرش ممکن است از رفتاردوستش خوشش نیاید، او را پنهان می کند. اگر نگران این باشد که شوهرش چطور با دوست او برخورد می کند ممکن است تصمیم بگیرد که اصلاً او را نشان شوهرش ندهد.
 

اگر خانمی تصمیم بگیرد که دوستش را از شوهرش پنهان کند احتمالاً به خاطر مسائل مربوط به حسادت ورزی است. این حس حسادت چه از طرف خودش باشد چه از طرف شوهرش، می تواند زیان بخش باشد. حسادت شعله های مشاجره را تندتر می کند و فقط باعث بدتر شدن اوضاع می شود به همین دلیل، خانم ها گاهی اوقات تصمیم می گیرند که برای جلوگیری از بروز چنین اتفاقاتی دوستانشان را پنهان کنند.


اگر خانمی تصمیم بگیرد که دوستش را از شوهرش پنهان کند اما شوهر یا نامزد وی متوجه موضوع شوند، همه چیز خیلی بد می شود. شنیدن اینکه چیزی در رابطه پنهان شده است اصلاً مسئله جالبی نیست چون سوالات بیشتری برای طرف مقابل پدید می آورد. بهترین راه این است که هیچوقت خانمها دوستانشان را پنهان نکنند. رابطه ای که بر پایه اعتماد و صداقت بنا شود بسیار بهتر از رابطه ای که همه چیز در آن مخفی می شود خواهد بود. اگر متوجه شدید که نامزدتان دوستانش را از شما پنهان کند باید بفهمید که دلیل آن چیست و مشکل را حل کنید.


یادتان باشد که روابط موفق همیشه بر گفتگو و اعتماد تکیه دارند. پس به راحتی با هم حرف بزنید و مطمئن باشید که اوضاع خیلی بهتر می شود!
امير بازدید : 15 1970/01/01 نظرات (0)
شاید برخی عادت‌ها در نظر زوج‌های کم تجربه و حتی با تجربه چیز مهمی نباشد با این حال چنانچه پیوسته وبا خلوص آنها را به‌کارگیرند، این عادات ستون فقرات روابطی را شکل خواهند داد که...

زندگی سرشار از خوشبختی به راحتی به دست نمی‌آید. زن و مرد برای به دست آوردن آن هر دو باید به یک اندازه وقت و انرژی بگذارند. در زیر توصیه‌هایی برای هر دو ی آنها داریم :


یکدیگر را خوشحال کنید


زوج‌های خوشبخت برای خوشحال کردن هم، خود را وقف یکدیگر می‌کنند. هدف نهایی که همواره روی آن تمرکز می‌کنند خوشحال کردن یکدیگر است نه آنکه موجب ناراحتی یکدیگر شوند. این مسئله خیلی ساده به ‌نظر می‌رسد اما در عمل ممکن است بسیار دشوار باشد. بنابراین سعی کنید فقط به‌مدت یک هفته به‌طورمرتب مراقب هر عملی که انجام می‌دهید یا هر حرفی که می‌زنید، باشید و از خودتان بپرسید: آیا عملی که می‌خواهم انجام دهم یا حرفی که می‌خواهم بزنم موجب خوشحالی همسرم خواهد شد یا اینکه او را ناراحت خواهد کرد؟


برای آنکه به نتیجه برسید، هریک از شما باید 2 لیست تهیه کنید؛ یک لیست در مورد کارهایی که موجب ناراحتی شما می‌شود و لیست دیگر برای نشان دادن کارهایی که دوست دارید همسرتان برای خوشحال‌کردن شما انجام دهد. سپس لیست‌هایتان را با یکدیگر عوض کنید، خواهید فهمید چه کارهایی را باید و نباید انجام می‌دادید.


آداب مسرت بخش عشق و دوستی را کاملا به‌جا آورید


آداب، عاداتی هستند که موجب ساختن یک رابطه و تقویت آن می‌شوند. در حقیقت حرکات ما بر احساساتمان تأثیر می‌گذارد. شما هنگام راهی کردن همسرتان سر کار و موقع بازگشتش به خانه چه آدابی را به‌جا می‌آورید؟ در اینجا چند پیشنهاد در مورد آدابی که شما و همسرتان باید در باره آن فکر کنید، ارائه می‌دهیم:


- هرروز با ارسال نامه‌ای الکترونیک یا پیامک و یا گفتن سخنی دلنشین به یکدیگر ابراز محبت کنید.

- هر روز به یکدیگر زنگ بزنید (به‌ویژه برای شوهرها مهم است).

- نسبت به تولد یکدیگر اهمیت خاصی قائل شوید. به جای آنکه 2 روز مانده به تولد در تنگنا قرار بگیرید و در نهایت، هول‌هولکی چند شاخه گل برای همسرتان بخرید، جلوتر در فکر چیزی باشید که حقیقتا موجب شادی هر دوی شما خواهد شد.

- هر شب قبل از خواب، دو کلمه محبت‌آمیز به یکدیگر بگویید؛ هر روز یک تعریف جدید به‌کار ببرید.

- مهم است که دست‌کم هر دو‌هفته یک‌بار ساعاتی را برای شب‌نشینی دونفره و بیرون رفتن فقط به‌خودتان اختصاص دهید.


فضایی ایجاد کنید تا بتوانید حرفتان را صادقانه و آزادانه بیان کنید


هرگاه رابطه‌ای شما را بترساند و نتوانید احساسات و عقاید خود را ابراز کنید، در آن‌صورت آن رابطه نادرست است. زوج‌های خوشبخت بین خود احساس امنیت به‌وجود می‌آورند که به لطف آن می‌توانند بدون هیچ واهمه‌ای، از احساسات، مشکلات و ناکامی‌هایشان حرف بزنند. این آرامش خاطر پایه و اساسی را برای زن و مرد فراهم می‌آورد تا بر مبنای آن مشکلات و مسائلی که موجب ناراحتی آنان می‌شود را با یکدیگر حل و فصل کنند.


گاه پیش می‌آید که فردی با یک‌سری توقعات وارد رابطه‌ای می‌شود. اما اگر از توانایی برقراری ارتباط و مذاکره برخوردار نباشد، این امر منشأ کشمکش و درگیری بر سر قدرت خواهد بود که اغلب رابطه را به تباهی می‌کشاند.


در زمان مشکلات مهارت ارتباطی به‌کار ببرید


تکنیکی که هر زن و مردی باید اتخاذ کنند، «تکنیک گوش دادن_حرف زدن» نامیده می‌شود. درمیان اغلب زوج‌ها، یکی از زوجین حتی قبل از اینکه اجازه دهد طرف مقابل همه حرف‌هایش را در رابطه با مشکلش بزند، می‌خواهد راه‌حل ارائه دهد. «تکنیک گوش‌دادن_حرف زدن» از پیش در نظر دارد قبل از آنکه زن و مرد راه حلی ارائه دهد، هر یک از آنان بتوانند هر چه که برای گفتن دارند را بیان کنند. این امر به آنان اطمینان می‌دهد که طرف مقابل کاملا به همه حرف‌های آنان گوش داده است.«تکنیک گوش دادن- حرف‌زدن» اینگونه عمل می‌کند: یکی از آنان شیئی را میان دستانش می‌گیرد، این شیء نمادی از حق حرف زدن است که به نوبت در دستان طرفین قرار می‌گیرد تا زمانی‌که در دستان یکی از آنان قرار دارد فرد این حق را دارد تا همه حرف‌هایش را بزند. در این مدت طرف مقابل نمی‌تواند هیچ حرفی بزند جز آنکه حرف‌های همسرش را تکرار کند و یا شرح دهد، خصوصا آنکه نمی‌تواند حرف همسرش را قطع کند. سپس نمادی که نشان حق‌حرف زدن است در دستان طرف مقابل قرار می‌گیرد و همان عمل در مورد او نیز انجام می‌شود.


زمانی‌که زن و مرد این تکنیک را به‌کار گیرند، هر یک از آنان بدون آنکه حرفشان قطع شود و یا مورد پرخاش و انتقاد قرار گیرند، اطمینان دارند که حرف‌هایشان کاملا شنیده خواهد شد. زوجین تنها زمانی‌که به‌طور کامل حرف‌های یکدیگر را بشنوند، شروع به بررسی راه‌حل‌هایی که می‌توانند چاره‌ساز مشکل باشند، می‌کنند.


باید به‌طور مرتب به یکدیگر توجه نشان دهید نه آنکه از یکدیگر روی برگردانید


زمانی‌که همسرتان در خانه نشسته و شما از کنارش رد می‌شوید آیا می‌ایستید و کلمه‌ای محبت‌آمیز در گوشش زمزمه می‌کنید یا اینکه با خونسردی و بی‌تفاوتی از کنارش عبور می‌کنید؟ اینجاست که تفاوت بین توجه نشان دادن یا عکس آن، روی‌برگرداندن مشخص می‌شود.


تحقیقات انجام شده در زمینه ازدواج حاکی از آن است که زوج‌های خوشبخت هر فرصتی را برای همدلی با یکدیگر غنیمت می‌شمارند. آنها به‌دنبال راهی هستند تا از نظر احساسی به یکدیگر نزدیک شوند. نزدیک‌شدن به همسر بدان معناست که او در اولویت اولویت‌هایتان قرار دارد؛ یا به عبارتی اولویت شماره یک شماست.

 
جنبه مهم دیگر این وضعیت آن است که طرفین سعی می‌کنند به اتفاق هم دست به کاری بزنند که برای هر دو آنها شادی‌آور است؛ با یکدیگر به پیاده‌روی بروند، بعد از غذا با هم قهوه یا چای بنوشند، به اتفاق هم مطالعه کنند یا با هم موسیقی گوش دهند. این مثال‌ها، روش خوبی برای نزدیک شدن زن و شوهر به یکدیگر است.یکی از شیوه‌هایی که به‌شدت زن و مرد را به یکدیگر نزدیک می‌کند آن است که زمانی‌که همسرتان وارد اتاق می‌شود، با بلند شدن از جایتان نشان دهید که احترام زیادی برایش قائل هستید. فکر می‌کنید که این حرکت از مد افتاده و قدیمی است؟ مطمئنا بله اما کمک می‌کند تا به طرف مقابلتان احساس خیلی خاصی دهید.
 

در میان زوج‌هایی که از یکدیگر رویگردان هستند، صمیمیتی دیده نمی‌شود. همانطور که گفته‌اند، هر عمل نیکی، عمل نیک دیگری در پی دارد و هر عمل بدی، عمل بد دیگری به‌دنبال خواهد داشت.
امير بازدید : 15 1970/01/01 نظرات (0)
تفاوت میان ثروتمندان و فقیران تنها درباره پول نیست. یک بررسی جدید نشان می دهد که آمریکایی های کم درآمد و با تحصیلات کم، با احتمال کمتری نسبت به افرادی که درآمد و تحصیلات بالا دارند، ازدواج می کنند.

این گرایش که در زمینه کاهش کلی میزان ازدواج در آمریکا رخ می دهد، نشان می دهد که گرچه آمریکایی های در وضعیت پایین اجتماعی و اقتصادی به همان اندازه آمریکایی های مرفه تر می خواهند ازدواج کنند، اما این گروه به پایداری مالی پیش از ازدواج کردن اولویت می د هند و به این ترتیب ممکن است هرگز نتوانند ازدواج کنند.

این بررسی که بر اساس داده های جمعیتی آمریکا انجام شده است،۲۰ هزار و ۶۹۱ فرد بزرگسال را شامل می شد و در مجموع این داده ها نشان دهنده دو گرایش متضاد نسبت به ازدواج بود.
 

▪ ازدواج؛ امری متروک یا همچنان مورد توجه؟

حدود ۴۰ درصد آمریکایی ها می گویند که ازدواج دیگر به امری متروک بدل شده است، نظری که نسبت به سال ۱۹۷۸ یازده درصد افزایش نشان می دهد. شمار زوج های ازدواج کرده نیز افت کرده است. در سال ۱۹۶۰، ۷۲ درصد از بزرگسالان آمریکایی ازدواج کرده بودند، اما در سال ۲۰۰۸ این رقم به ۵۲ درصد کاهش یافته است. با وجود این۶۰ درصد افراد معتقد بودند نگهداری بچه به وسیله مادر تنها برای جامعه بد است و به نظر ۶۱ درصد افراد برای پرورش مناسب بچه هم پدر و هم مادر مورد نیاز است. هنگامی که سوال شد گرایش هایی مانند همخانگی و پرورش بچه ها به وسیله زوج های ازدواج نکرده برای جامعه بد است یا نه؟ ۴۳ درصد به این سوال پاسخ بله دادند.


▪ پول و ازدواج

کاهش میزان ازدواج به طبقه اجتماعی ـ اقتصادی افراد بستگی داشت. در سال ۱۹۶۰ افرادی که پس از دبیرستان به کالج رفته بودند، تنها با احتمال ۴ درصد بیشتر نسبت به افرادی که تحصیلات دبیرستانی یا پایین تر داشتند، ازدواج کرده بودند. اما تا سال ۲۰۰۸ این شکاف وسیع تر شده و به ۱۶ درصد رسیده بود. تنها حدود نیمی (۴۸ درصد) از افراد بدون درجه کالج در سال ۲۰۰۸ ازدواج کرده بودند، در حالی که در فارغ التحصیلان کالج این رقم ۶۴ درصد بود. با وجود این، بررسی نشان داد که هر دوی این گروها به?طور یکسان برای ازدواج ار زش قائل اند. تفاوت بین آنها این بود که ۳۸ درصد افراد با تحصیلات پایین تر می گفتند که پایداری مالی شرط مهمی برای ازدواج است، در حالی که میان افراد تحصیل کرده در کالج تنها ۲۱ درصد این عقیده را قبول داشتند.
 

▪ آمریکایی ها هنوز به ازدواج خوش بین هستند

این بررسی هنوز نشان می داد که آمریکاییان نسبت به ازدواج خوش بین اند، به طوری که ۶۷ درصد افراد موردبررسی گفتند در مورد آینده ازدواج و خانواده خوش بین اند. آمریکایی ها هنوز خانواده را جدی می گیرند. بیش از سه چهارم آنها می گویند خانواده مهم ترین جزء زندگی آنهاست و معنای «خانواده» گسترش یافته است. برای مثال ۸۰ درصد افراد یک زوج ازدواج کرده بدون بچه را همچنان یک خانواده محسوب می کنند و ۸۶ درصد افراد در مورد یک والد تنها و یک بچه هم نظری مشابه دارند. آمریکاییان در مجموع از خانواده های شان راضی اند. سه چهارم آنها می گویند از زندگی خانوادگی شان بسیار راضی اند. ۸۵ درصد آنها می گویند خانواده فعلی شان را به همان اندازه خانواده ای که در آن بزرگ شده?اند، یا حتی بیشتر از آن، نسبت به خودشان صمیمی احساس می کنند.
امير بازدید : 13 1970/01/01 نظرات (0)
دانشجوی سال آخرم، دو سال پیش با پسری در دانشگاه آشنا شدم، مشترکات زیادی از نظر فکری و سلیقه ای داشتیم در آغاز قرارمان ارتباط کلامی و تلفنی و گاهی دیدار در گوشه و کنار دانشگاه بود. بعد از مدتی این ارتباط در خارج از دانشگاه ادامه یافت گاهی در پارک و گاهی در سینما و ... قرار ملاقات می گذاشتیم. از هر فرصتی برای تجدید دیداری استفاده می کردیم. روابط ما روز به روز عاطفی تر می شد. تا اینکه یک روز درباره ازدواج با من صحبت کرد. خیلی خوشحال شدم که او هم قصدش از این روابط (مثل من) ازدواج است. از آن روز به بعد گفتگوها و ارتباطات ما با هدفی مشخص و آرزوها و امیدها و قول و قرارها و اینکه کی و چگونه با خانواده مان در میان بگذاریم، چه تغییرات و تحولاتی در خود و زندگی آینده مان ایجاد خواهیم کرد.

هیجان و نشاط با هم بودنمان بقدری ذهن و زندگی مرا به خود مشغول ساخته بود که به هنگام خواب و مطالعه کتابهای درسی و در جمع خانواده و دوستان و به هنگام خوردن غذا و تماشای تلویزیون حتی سر جلسات امتحانی یاد و نام و چهره و حرکات و حرفهای او در ذهنم مرور می شد. شب ها را به امید دیدار او صبح می کردم. حسابی دلبسته و وابسته شده بودم. با خانواده ها در میان گذاشتیم حالا به راحتی با هم ارتباط داشتیم چرا که هم هدفمان ازدواج بود و هم مجبور نبودیم پنهانی با هم رابطه داشته باشیم. گاهی به منزلشان می رفتم و خواهر و مادر همسر آینده ام از من پذیرایی می کردند. ماجرای دوستی مان را والدین او فهمیده بودند. و می دانستند که ما حدود دو سال با هم روابط عاطفی و پنهانی داشته ایم. زمان به سرعت سپری شد.

ادامه دوستی ها نه برای من و نه برای والدینم قابل تحمل نبود و می بایست از بلاتکلیفی خارج می شدم. با درخواست من قرار شد جلسه خواستگاری برگزار شود. روز موعود فرا رسید. از چند روز پیش با خوشحالی و شادابی تدارک دیدیم. همه چیز آماده بود. صدای تیک تاک ساعت منزلمون با ضربان قلبم مسابقه گذاشته بودند. شور و هیجان وجودم را در برگرفته بود. صدای زنگ تلفن طبق معمول مرا به سوی گوشی تلفن پرتاب کرد. دوست پسر سابقم را، حالا به عنوان همسر آینده و همیشگی تداعی می کردم. صدای او بود با شور و شیدایی تمام پرسیدم پس کجایید. چرا دیر کردید؟ با ناله ای سرد گفت: والدینم با ازدواج ما مخالفند تمام وجودم سرد شد. دست و پایم نای حرکت نداشتند. با صدای لرزان گفتم: چرا چی شده؟ گفت: مادرم میگن دختری که حدود دو سال با تو دوست بوده و گاهی تا ساعاتی از شب را در پارک و سینما و کوچه و خیابان بوده و روابط احساسی و عاطفی داشته از کجا معلوم با دیگران هم نداشته و نخواهد داشت.

عدم تعریف روابط سالم و هدفمند بین گروههای غیر همجنس با تأکید بر رویکرد دینی و فرهنگ بومی و ملی، موجب تنش ها و تلخی های آزاردهنده بین اعضای خانواده بخصوص بین والدین و فرزندان نوجوان و جوان و نیز بروز آسیب‌هایی نظیر فرار دختران و پسران از خانه، ازدواج های ناموفق، دوستی های ناسالم دختران و پسران، احساس شکست و ناکامی در فرآیند این نوع دوستی ها و بدنبال آن گسترش اعتیاد، خودکشی، افسردگی، افت تحصیلی و دهها معضل و مشکل دیگر در بین لایه های مختلف اجتماع گردیده است.

او به گونه ای صحبت می کرد که گویی با شکی که والدینش در دلش کاشته بودند، دلزده و نگران شده بود. گوشی را گذاشتم از آن روز لحظه ای روی خوش ندیدم. هر روزم اشک بود و ناله و گوشه گیری و از هیچ چیز لذت نمی بردم. هر کس به من می رسید سرزنشم می کرد. یاد حرفهای عاشقانه و هدیه ها و وعده ها و قرارها و با هم بودنها و خنده ها و شادیهایی که طی دو سال با هم داشتیم عذابم می داد. دچار افت تحصیلی شدم. ادامه تحصیل برایم ممکن نبود. دوستانم از من فاصله گرفتند. حوصله هیچ کس را نداشتم. نسبت به نماز و حجاب سست بودم، سست تر شدم. و امروز از آن همه شادی و نشاط و هیجان و گفتگوهای طولانی با او غم و اندوه و دلشوره و احساس حقارت و تنهایی برایم باقی مانده بود.

این ماجرای تلخ، یکی از هزاران نمونه ای است که همه روزه در گوشه و کنار جامعه بزرگمان روی می‌دهد، چرا؟

چرا مشاوران، شاهدان، و پدران و مادران این همه داستانها و سریال های تلخ و تکراری را در زندگی دیگران و اطرافیان خود شاهدند، بدون اینکه پند و عبرتی برای گروههای بعدی باشد، باز از همان سوراخی گزیده می شوند که گروههایی قبلی گزیده شده‌اند. بیایید با هم مروری کوتاه داشته باشیم به آثار و عوارض اینگونه روابط، و نیز بازکاوی روابط گروههای غیر همجنس، باشد که زمینه های پیشگیری از حوادث تکراری مذکور فراهم آید.

پیامدهای روابط دختران و پسران

یکی از پیش نیازها و کلیدهای موفقیت و آرامش در زندگی، آشنایی با روانشناس زندگیی ارتباطات و آگاهی از فنون و تکنیک های ارتباطی با گروههای مختلف اجتماعی بویژه گروه غیر همجنس می باشد.
 

عدم تعریف روابط سالم و هدفمند بین گروههای غیر همجنس با تأکید بر رویکرد دینی و فرهنگ بومی و ملی، موجب تنش ها و تلخی های آزاردهنده بین اعضای خانواده بخصوص بین والدین و فرزندان نوجوان و جوان و نیز بروز آسیب‌هایی نظیر فرار دختران و پسران از خانه، ازدواج های ناموفق، دوستی های ناسالم دختران و پسران، احساس شکست و ناکامی در فرآیند این نوع دوستی ها و بدنبال آن گسترش اعتیاد، خودکشی، افسردگی، افت تحصیلی و دهها معضل و مشکل دیگر در بین لایه های مختلف اجتماع گردیده است.


گروه دوم، دختران و پسرانی هستند که نه برای ازدواج که صرفاً برای به اصطلاح دوستی و گذران اوقات فراغت و ارضاء نیازهای عاطفی خود و کسب تجربیاتی نو و تزریق شور و نشاط و هیجان به زندگی تکراری، به طرح دوستی و رابطه می پردازند.بنابراین بازکاوی و تبین روابط دختران و پسران یکی از ضروریات بسیار مهم جامعه امروز ما به شمار می آید.

سه نوع رابطه


در یک تقسیم بندی کلان سه نوع رابطه در جامعه امروز مابین گروههای غیر همجنس مشاهده می شود:


1- گروهی که بدون شناخت از مهارتهای ارتباطی و صرفاً با انگیزه های عاطفی، احساسی و البته با هدف ازدواج وارد عرصه روابط با جنس مخالف شده و با انگیزه‌ی شناخت بیشتر و آمادگی بهتر برای زندگی برتر! بر گستره و گرمی روابط می افزایند. و در این مسیر دیدارهای روزانه، گفتگوی تلفنی شبانه، پیامک‌های مستمر عاشقانه! و آرزوها و رؤیاهای کودکانه همه ذهن و زندگی دو طرف بخصوص، دختران را که عاطفی‌تر و زود باورترند را در برگرفته و در توهماتی افسانه ای فرو می غلتند. اما دیری نمی پاید که واقعیت ها چهره خشن خود را نمایان ساخته و واقعه تلخ مذکور بارها و بارها تکرار می شود.


فرایند معیوب مذکور زمانی رخ می دهد که دختر و پسر می توانند بدون طی کردن راههای پرخطر، بعد از تحصیل شرایط ازدواج، از طریق یک رابط واسط مجرب و متعهد که ازدواج کرده و در روابط زناشویی، فردی موفق و خوشبخت می باشد استفاده کرده و به راحتی می توانند فرد را هم تا حدّ هشتاد درصد شناسایی کنند. بدون اینکه دامنه حرارت علاقه و شور و هیجان ارتباط بین آنها گسترش یافته و دلبستگی موجب به حاشیه رانده شدن عقل در تصمیم گیریها شود؛ همسر آینده خود را بهتر و دقیق مورد شناسایی قرار دهند. البته بعد از شناخت کلیات و تأیید رابط و واسط و خانواده شان، در نشست ها و روابط سالم و آشکار (و نه پنهان) در منزل و منظر والدین دختر، جزئیات هم روشن شده و گام های محکم و مطمئن خود را به سوی ازدواجی پایدار و ماندگار و عشقی مبتنی بر عقل (و نه احساسی ناپایدار و کودکانه) بر می دارند.


2- گروه دوم، دختران و پسرانی هستند که نه برای ازدواج که صرفاً برای به اصطلاح دوستی و گذران اوقات فراغت و ارضاء نیازهای عاطفی خود و کسب تجربیاتی نو و تزریق شور و نشاط و هیجان به زندگی تکراری، به طرح دوستی و رابطه می پردازند.
 

این گروه ممکن است روزهای آغازین نسبتاً خوشی را با هم سپری کنند. اما وابستگی و علاقه ی توأم با تماسهای تلفنی، پیامک های مهیج و گفتگوها و دیدارهای پرخاطره تبادل هدایا و احساسات، این دوران را به فرآیندی غیرقابل بازگشت تبدیل نموده و دختر و پسر بدون تماس با یکدیگر (به شکل‌های مختلف) دچار نوعی احساس کمبود، کلافگی، بی حوصله شده و استرس و اضطراب و نگرانی، خوراک روزانه شان می شود.
 

پسر جوانی بعد از مواجه شدن با مخالفت والدین دوست دخترش برای ادامه ارتباط و انجام ازدواج با پاشیدن اسید به روی دختر ساده لوح (که او را عاشق خود می دانست) زندگی و زیبایی او را لگدمال کرد.


این گروه بدلیل غیر همجنس بودن نمی توانند برای همیشه دوستی خود را ادامه بدهند. چرا که بعد از ازدواج پسر یا دختر با فرد دیگری، قطع رابطه قطعی شده و طرفی که شاهد این ازدواج است، دنیایی پر از درد و حسرت و اندوه و احساس حقارت خواهد داشت. و آنکه ازدواج می کند، گاهی همسرش را با دوست غیرهمجنس خود مقایسه نموده، بین آن رؤیاهای شیرین و این واقعیت های نسبتاً تلخ و گزنده، گرفتار شده و زندگی را بر خود و همسرش تیره و تاریک نموده و با مرگ عاطفی(طلاق غیررسمی) هم آغوش می شوند.

هر چه دوستی های قبل از ازدواج بیشتر و گسترده تر، درگیریها و تنش های بعد از ازدواج بیشتر، پس هیچ آدم عاقل و دوراندیشی به دوستی ها و در واقع دشمنی های قبل از ازدواج تن نمی دهند. این گروه نیز همچون گروه اول از نظر فعالیت های درسی دچار افت تحصیلی شده و به لحاظ روحی و روانی از بی ثباتی و ناآرامی و افسردگی رنج می برند. خوشی های کودکانه ی خیابانی. و تلفنی و ... به سرعت به پایان می رسد و زمستانی سرد و پر درد و حسرت فرا می رسد. از نظر اجتماعی نیز بین دوستان، آشنایان و خویشان، شکست سختی را متحمل شده و نگاه دیگران به این گروه، نگاهی توأم با بی اعتمادی و بدبینی خواهد بود.


به لحاظ اخلاقی بی مبالات و نیز در بعد اعتقادی دچار تردید و دودلی در انجام فرایض دینی می شوند. چرا که همواره احساس گناه (رابطه عاطفی، شخصی، تحریک آمیز با نامحرم از نظر شرعی حرام و از نظر روانشناختی باعث خود کم بینی و بی ثباتی و استرس می شود) نموده و خود را در انجام تکالیف شرعی، سست و شکست خورده تلقی می کنند.


3- گروه سوم دختران و پسرانی هستند که دوران خوش دوستی های قبل از ازدواجشان بسیار وحشتناک‌تر و سیاه‌تر به پایان می رسد. که در این اجمال (به جای نقل دهها حادثه و رویداد واقعی که در آرشیو نگارنده پرونده پر حجم و سنگینی را تشکیل داده است) پیامدهای شوم و ناگوار این نوع دوستی ها را با تأکید بر خلاصه چند نمونه حادثه مرور می کنیم.


* دختری بعد از افشا شدن اهداف پلید دوست پسرش! تصمیم به قطع رابطه می گیرد. اما پسر با تهدید، خواهان ادامه روابط می شود. دختر امتناع می کند. پس با همدستی دوستانش، دوست دخترش را ربوده و یک هفته در زیر زمین منزلی مورد آزار و اذیت قرار داده و رهایش می کنند و از تمامی صحنه ها عکس و فیلم گرفته و دخترک را تهدید می کنند که اگر ماجرا را با کسی یا کسانی در میان بگذارند و دردسر ایجاد کند، با تکثیر و توزیع تصاویر مذکور در سطح محله و شهر، آینده اش را به تباهی می کشند. این، همان کسی بود که روز و شبی را بدون ارسال پیامهای عاشقانه و دیدارهای عاشقانه! با دوست دخترش سپری نمی کرد. قلب های تیرخورده و هدایای گاهی گرانقیمت و گردش ها و تفریح های پر از احساس و هیجان را از اصلی ترین برنامه های زندگی خود می دانست.


سرقت از اموال والدین و خویشان برای تأمین مخارج دوستی های خیابانی و پنهانی، بازی کردن با احساسات دختران ساده لوح و خوش باور با وعده ازدواج (پسر جوانی به 5 دختر وعده ازدواج داده و از هر 5 نفر مبالغی را به سرقت برده و صدمات حیثیتی به آنان وارد ساخته)، قتل های خانوادگی از دیگر عوارض و پیامدهای تلخ و ناگوار روابط دختران و پسران و دوستی های قبل از ازدواج است که همه روزه در جامعه روی می دهد.
 

* پسر جوانی بعد از مواجه شدن با مخالفت والدین دوست دخترش برای ادامه ارتباط و انجام ازدواج با پاشیدن اسید به روی دختر ساده لوح (که او را عاشق خود می دانست) زندگی و زیبایی او را لگدمال کرد.


* دختر جوانی، بعد از مطمئن شدن از اینکه دوست پسرش با دختر دیگری طرح دوستی ریخته. در پی تعقیب برآمد، آنان را در پارکی در حال قدم زدن دیده به خانه بازگشت درِ اطاقش را از داخل قفل کرد و گاز شهری را باز کرد و ...


* خانم جوانی با نگارنده (به عنوان مشاور خانواده) تماس گرفت و گفت: بر اساس توصیه ها و گفته های شما و معیارهایی که برای انتخاب همسر به من داده بودید. با جوانی با فرهنگ و با اصالت ازدواج کردم دو سالی است که با هم زندگی می کنیم. زندگی خوب و خوشی داریم. امّا چند روزی است که زندگی آرام و شیرینم در گرداب ناآرامی و تلخی فرو افتاده است. سر و کلّه دوست پسری که قبل از ازدواج با او مدتی رابطه عاطفی و کلامی داشتم، پیدا شده و با تهدید و ارعاب می گوید اگر با من نباشی تمامی خاطرات و با هم بودن هایمان را به همسرت خواهم گفت، چه کنم؟
 

سرقت از اموال والدین و خویشان برای تأمین مخارج دوستی های خیابانی و پنهانی، بازی کردن با احساسات دختران ساده لوح و خوش باور با وعده ازدواج (پسر جوانی به 5 دختر وعده ازدواج داده و از هر 5 نفر مبالغی را به سرقت برده و صدمات حیثیتی به آنان وارد ساخته)، قتل های خانوادگی از دیگر عوارض و پیامدهای تلخ و ناگوار روابط دختران و پسران و دوستی های قبل از ازدواج است که همه روزه در جامعه روی می دهد.

این دوستی ها چه به ازدواج منجر شود و چه به جدایی ختم شود در هر دو صورت آثار و عوارض تلخ و گزنده و سیاهی را در بر دارد. لذا هیچ آدم عاقلی به صرف گذران چند روز به اصطلاح خوش امروز، فرداهای خود را تیره و تباه نمی کند.
امير بازدید : 15 1970/01/01 نظرات (0)
مردها می توانند به روش های گوناگون و بی آنکه زحمت فراوانی به خود بدهند توجه همسرانشان را جلب کنند و به بار عاطفی زندگی زناشویی خود بیفزایند. اغلب مردها این را می دانند اما زحمت آن را به خود نمی دهند .

زن برای اینکه احساس کند شوهرش او را دوست دارد، باید از ناحیه ی همسرش بارها مورد محبت قرار گیرد. یک یا دو بار ابراز محبت هر اندازه هم که مهم باشد نمی تواند برای زن رضایت بخش باشد.

زن از نظر روحی و عاطفی احتیاج به توجه و محبت دارد. مردان با انجام کارهای کوچک و جزیی می توانند این نیاز را برآورده کنند . اگر زن مورد مهر و محبت بیشتری قرار بگیرد نسبت به شوهرش نیز محبت بیشتری می کند و در نتیجه خود را موجودی قدرتمند و موثر می بیند، زیرا عشق و علاقه و توجهی را که به آن احتیاج دارد دریافت می کند. در این شرایط زن و شوهر هر دو به خواسته های خود می رسند و از زندگی راضی خواهند بود.زیرا این چرخه تکرار می شود و مردی که احساس مردانگی اش تامین شود از همسر خود حمایت بیشتری کرده و به آن محبت بیشتری می کند.

اقداماتی که مردان می توانند برای جلب علاقه همسرانشان از آن بهره گیرند عبارتند از:


* وقتی به خانه بر می گردید قبل ازهر کار او را بیابید. در اولین زمان ممکن از او درباره ی کارهایی که در طی روز انجام داده سوال بپرسید مثلاً بپرسید آیا امروز به پزشکی که قرار بود مراجعه کنی رفتی؟


*مدت بیست دقیقه را با او صرف کنید؛ در این زمان خاص از خواندن روزنامه و یا انجام کارهایی که حواستان را به آنمعطوف کند خودداری کنید.


* به مناسبت های ویژه و گه گاه بدون دلیل مشخص به او شاخه گلی هدیه کنید.
 

* از حال چهره و طرز لباس پوشیدنش تعریف کنید.
 

*اگر ناراحت است به احساساتش بها دهید.
 

* اگر می بینید دیر به منزل می رسید به او تلفن کنید و دیر آمدنتان را به او اطلاع دهید.


* اگر احساساتش جریحه دار شده با او همدردی کنید. به او بگویید متاسفم که ناراحت هستی ، بگذارید بداند که حال او را درک می کنید.


* " تو را دوست دارم را هرگز فراموش نکنید".
 

* در حضور دیگران به او محبت کنید.
 

* نظافت را در منزل رعایت کنید.


* در کیف خود عکسی از او نگهداری کنید و گه گاه این عکس را با عکس دیگری از او عوض کنید.


*در کارها از او نظر خواهی کنید.
 

* در مناسبتهای ویژه مانند سال روز تولد- ازدواج و ... برای او مطلبی بنویسید.


راه های شاد کردن خانم ها
 

در این بخش خلاصه ای از راه هایی که می توان با تکیه کردن بر آن ها همسرتان را شاد کنید ذکر می کنیم:

1. زن ها دوست ندارند میهمان نا خوانده داشته باشند. بنابراین به آن ها وقت کافی بدهید تا آماده شوند. آمادگی آن ها برای پذیرایی امری حیاتی است.
 

2. از همسر خود سوال کنید که چه کاری می توانید برایش انجام دهید؟
 

3. وقتی از شما خطایی سر می زند اظهار تاسف کنید. وقتی هم که تقصیر از شما نیست بازهم اظهار تاسف کنید، اما تقصیر را گردن خود نیندازید.
 

4. از تلاش های همسرتان در هر حالی قدردانی کنید و ببینید این تشکر تا چه حد مفید واقع خواهد شد.
 

5. بدانید زمانی که همسرتان از سردرد شکایت می کند، به احتمال زیاد چاره درد او قرص مسکن نیست ، بلکه یک لبخند محبت آمیز از سوی شما برای او بهترین درمان است.
 

6. به جای هدایای گرانبها وقت خود را در اختیار همسرتان قرار دهید، نشان دهید به او توجه دارید حتی پس از یک روز کاری سخت.
 

اگر زن مورد مهر و محبت بیشتری قرار بگیرد نسبت به شوهرش نیز محبت بیشتری می کند و در نتیجه مرد تدریجا خود را موجودی قدرتمند و موثر می بیند.
 

7. هرگز با همسرتان نجنگید، چون امکان برنده شدن شما خیلی کم است در عوض از قلم برای نوشتن آن چه در ذهن دارید استفاده کنید.
 

8. خسیس نباشید و در ستایش همسر خود دست و دلبازی کنید. اما به یاد داشته باشید که در هیچ موردی مبالغه نکنید. باید همسرتان استحقاق تعریف و تمجید را داشته باشد و گرنه ممکن است نتیجه خوبی ندهد.


9. بخش عمده ی نگرانی خانم ها از این است که مبادا چیزی رابطه آن ها را با مردشان مورد تهدید قرار دهد . سعی کنید کاری نکنید تا این اتفاق بیفتد.
 

10. سلام و خداحافظی و ... برای خانم ها اهمیت ویژه ای دارد. ( صبح بخیر و شب بخیر بگویید سلام و خداحافظی کنید).
 

11. جشن گرفتن بعضی ایام و مناسبت ها ی ویژه یکی از راه هایی است که زن ها احساس خوشبختی بیشتری می کنند.


12. همسر خود را تشویق کنید و کمک کنید تا استعدادهای پنهانی او شکوفا شود.


13. زیباترین واژه در دنیا متشکرم است؛ پس از این کلمه¬ی زیبا استفاده کنید.
امير بازدید : 12 1970/01/01 نظرات (0)
برقراری رابطه و ازدواج از دهه 70 به بعد پیچیدگی های بیشتری پیدا کرد. انتخاب های بسیار زیادی در پیش روی هر کس قرار می گرفت و حس رقابت نیز همواره در حال افزایش بود. لیست زیر به شما در پیدا کردن همسر دلخواه و حفظ رابطه خود با او کمک می کند.

1- قبول کنید به دنبال برقراری رابطه هستید

افتخار کنید به سن بلوغ و بزرگسالی رسیده اید و همچنین به خوبی می دانید نیازمند همسری هستید که ادامه زندگی خود را با او بگذرانید.
 

2- روابط گذشته را برای خودتان حل نمایید

سعی کنید صدماتی که در گذشته به شما وارد آمده را فراموش کنید و اگر تقصیر از جانب شما بوده تلاش کنید از آنها عذر خواهی کرده و طلب بخشش نمایید. اگر بخواهید همواره وقایع تلخ گذشته را در ذهن خود مرور کنید و سعی بر منطقی کردن آنها داشته باشید، مطمئن باشید که کار به جایی نخواهید برد. شما باید از یک رابطه فقط دریافت احساسی داشته باشید. نامه ای بفرستید، تلفن بزنید، و از همه اینها بهتر رو در رو با شخص مورد نظر صحبت کنید. به خاطر داشته باشید که بخشش و عشق در قلب شما زندگی می کند نه در سرتان.


3- از تمرین تصویری استفاده کنید

بر روی یک تکه کاغذ بنویسید: "من خوشحالم از اینکه مالک ......هستم." و رابطه ای که آرزویش را می کنید برای خود توصیف نمایید. سعی کنید احساسات، و آرزوهایی را که دارید، در ذهن خود به تصویر بکشید و البته نه فقط در مورد شریک زندگی، بلکه به طور کلی در مورد رابطه تان. در آن سمت کاغذ هم بنویسید: "مطمئن هستم که به تمام خواست هایم می رسم، به این دلیل که...." و بعد هم تمام حقایق موجود پیرامون آن مطلب را برای خود به رشته تحریر درآورید. این کاغذ را به کسی نشان ندهید، اما آنرا در دسترس نگه دارید و به طور مکرر به آن نگاه بیندازید.
 

4- باورکنید که جذب جنس مخالف یکی از طبیعی ترین کارها در سرتاسر دنیاست

اگر برای بدست آوردن چیزی، بیش از اندازه تلاش می کنید، بهتر است کاملاً ریلکس با قضیه برخورد کنید؛ چراکه طبیعت آنچه را که لازم است، انجام می دهد!

 
5- همان طور رفتار کنید که انتظار دارید دیگری با شما رفتار کند

در خودتان همان صفاتی را که دوست دارید شریکتان داشته باشد، پرورش دهید و برای ارتقای آنها از هیچ تلاشی مضایقه نکنید: کلاس، آماده سازی، تراپی، رشد معنوی، رژیم، ورزش و غیره.
 

6- اگر کاری که انجام می دهید نتیجه بخش نیست موارد دیگر را امتحان کنید

خود را از مرزهایی که در سرتاسر خود کشیده اید، رها سازید. اگر برای مدت زمان بسار زیادی است که با آدم ها متفاوت قرار ملاقات می گذارید، اما به نتیجه دلخواه دست پیدا نمی کنید، به خودتان مدتی فرصت بدهید تا بتوانید راحت تر با مسائل برخورد کنید. اگر جزء افرادی هستید که بیشتر وقت خود را در خانه می گذرانند، بهتر است کمی به بیرون بروید، و یا به کانون های همسریابی ملحق شوید.


7- به *** با همسرتان به عنوان یک امر مقدس نگاه کنید

چون همین طور هم هست. *** نشانه مقدسی از عشق حقیقی و سرسپردگی شما، هم نسبت به خودتان و هم نسبت به شریک زندگیتان می باشد. یک رابطه موفق جنسی می تواند یک ارتباط ضعیف را حتی تا 3 سال نیز برقرار نگه دارد. شما که دوست ندارید پس به پایان رسیدن دورانتان مجبور شوید جلوی آینه، سیگار دود کنید؟



8- اصوات درونی خود را که موجب تخریب رابطه می شوند، کنترل کنید

وقت بگذارید و با صدای درونتی تان در مورد وقایع گذشته، ترس ها، ناراحتی ها، نگرانی ها، آسیب ها، و زخم ها صحبت می کند. با انجام این کار به طور حتم به نتیجه دلخواه خواهید رسید.


9- سعی کنید برای شخص منحصر بفردی که وارد زندگیتان می شود ارزش و احترام قائل باشید

آن خانم و یا آقای مورد نظر در حال حاضر مشغول زندگی شخصی خود هستند. باید برای آنها انرژی بفرستید تا آنها را پذیرای زندگی مشترک سازید.



10- با روی باز از دیدگاههای جدید استقبال کنید

کتاب هایی از قبیل آنچه در این قسمت به آن اشاره می شود را مطالعه کنید: کتاب آمادگی برای انجام کارهای شخصی، نوشته دکتر پاتریشیا آلن؛ چگونه مجرد نمانیم، نوشته نیتا تاکر؛ *** ، عشق ، شیفتگی: چگونه می توانم تشخیص دهم؟ نوشته ری ای شرت. حتی اگر با تمام مطالب داخل کتاب موافق نبودید سعی کنید به تدریج دید خود را نسبت به مسائل مختلف تغییر دهید.
امير بازدید : 20 1970/01/01 نظرات (0)
خودم را مجسم می‌کنم که جوان و شادابم، تازه ازدواج کرده ام و هنوز نتوانسته ام خود را با زندگی جدیدی که آغاز کرده ام مطابقت بدهم.


آن چیزهایی که نوعروسان زمان ما می‌ترساند ترس از رابطه با قوم شوهر، نوع میهمانداری از آنها و تشریفات خامی بود که شاید منطقی بر آن حاکم نبود، اما یک قانون و اجرای آن الزامی بود.


وقتی قرار بود میهمان بیاید این تنها زن خانه بود که باید یک تنه همه کارها را انجام می‌داد. یخچال بود، اما فریزر نبود. باید خرید می‌کرد، خانه را جمع‌آوری می‌کرد، پخت و پز می‌کرد. باید بلد بود که چطور چند نوع خورش را جا بیاندازد چطور برنج آبکش کند، چطور آن را درون دیس بکشد حالا اگر در حین کشیدن غذا میلش می‌کشید که تکه‌ای از ته‌دیگ را در دهانش بگذارد، انگار که کار بی‌ادبانه‌ای انجام داده است. چرا که قدیمی‌ها معتقد بودند درست نیست زن حین کشیدن غذا به آن ناخنک بزند.


حالا کسی نمی‌آمد بپرسد خب چه اشکال دارد؟ شاید باردار است و دلش می‌خواسته یک ذره ته‌دیگ چرب کف دیگ را بخورد یا یک پر ریحان را بگذارد روی زبانش و آن را مزه مزه کند تا طعم دهانش برگردد. اصلا و ابدا این کارها صحیح نبود. در عین حال باید روی سبزی خوردن را تزئین می‌کرد.


ترب‌های را شکل می‌داد، پیازچه‌ها را خوشگل می‌کرد، سالاد درست می‌کرد، ماست و خیار درست می‌کرد. بعد از آن که سفره چیده شد باید حسابی تعارف بلد بود، برای همه غذا می‌کشید باید خوش برخورد می‌بود و همه این کارها هم جزو وظایفش بود.


بعد هم که می‌دیدی شاید این زنی که مثل یک خانه‌دار حرفه‌ای کار می‌کند و از پس میهمانداری بر می‌آید شاید 18 سال بیشتر ندارد و 2 سال یا یک سال هم هست که ازدواج کرده است.


خوب است که بعضی سنت‌ها تغییر می‌کند، خوب است که همیشه زندگی بر یک منوال نیست چرا که اصلا دوست ندارم فشاری که بر جوان‌های دوره ما تحمیل شد، حالایی‌ها تحمل کنند.
اینها را وقتی خانه گلناز دختر خانم فتحی رفته بودیم در ذهنم دوره کردم. خیلی صریح، خیلی بدون تعارف اعلام شد که همگی شام خانه گلناز دعوت هستیم، من گفتم که او تازه عروس است شاید صحیح نباشد این همه آدم برای شام آنجا برویم چرا که او هنوز تجربه میهمانداری از تعداد زیاد را ندارد و در ثانی تجربه‌های خودم نیز پیش رویم بود. هنوز استرس‌هایش با من است، وقتی قرار بود کسی بیاید و من باید غذا تهیه می‌کردم یا بیمار بودم یا دست تنها بودم حسابی استرس داشتم. آخر بد می‌دانستند مادر دختر کمکش بیاید. اگر هم به کمکش می‌آمد باید یواشکی و پیش ازآمدن میهمان‌ها خانه را ترک می‌کرد.

 

بله می‌گفتم من پیشنهاد دادم که برای بعد از شام بیاییم و خانم فتحی گفت:

 

* نه مهم شام نیست می‌خواهیم ساعت بیشتری دور هم جمع باشیم.


* خب اون دختر بنده خدا شاید سختش باشه که برای این همه غذا بپزد.


* نه عزیز، من شام را می‌پزم.

پیش خودم گفتم ببین چه خوب شده روزگار. چه اشکالی دارد مادر به کمک دختر تازه عروسش برود غذا را برای او تهیه کند. تازه کسی هم ذهنیت بدی نخواهد داشت. کسی نخواهد گفت که چرا با وجود همه امکانات رفاهی از قبیل غذاساز، چای‌ساز، مایکروفر، پلوپز، زودپز یک تازه عروس نمی‌تواند برای 10-15 نفر غذا درست کند.


واقعا کسی خرده نمی‌گیرد در عوض صاحبخانه هم با انرژی بیشتر با چهره‌ای بشاش‌تر می‌تواند از میهمان‌ها پذیرایی کند، بدون آن که نگران شام باشد، نگران بوی دود گرفتن برنج یا ته گرفتن خورش نخواهد بود و همه هم خوشحال می‌شوند که مادری مهربان دارد که به موقع به کمک دخترک تازه عروسش می‌رود. خوب است که خیلی سنت‌های غلط ورافتاد.

تعداد صفحات : 21

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 213
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 55
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 33
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 34
  • بازدید ماه : 37
  • بازدید سال : 44
  • بازدید کلی : 5,200